پدرم رفت که رفت

باورم نیست هنوز
من و مادر تنها ،
گوشه ای از خانه ،
بنشینیم به سوگ
و فقط یک تصویر
از تو در گوشه ای از خانه بماند باقی .
دلت آمد پدرم ؟
دختری را که پدر کرد تو را ،
غرق در ضجه و ماتم بگذاری تنها
بروی در دل خاک ، بروی آن دنیا !!
کاش این ساعت نامرد عقب گردی داشت
میرساندم به تو خود را آن روز
میرسیدم به تو پیش از رفتن
شاید از دیدن غم در چشمم
شاید از این کمر خم شده از هجرت تو
شاید از وحشت افتاده به جانم بی تو ؛
ملک الموت خجالت بکشد !
بگذارد برود
بگذارد تو بمانی اینجا .
تو بمانی و من و مادر و یک دنیا عشق
به خدا حاضرم از گوشه جانم بدهم
به خدا حاضرم از روح و روانم بدهم
تا تو را پس گیرم
پدرم ، بی تو اگر نام مرا
به یتیمی خواندند
به خدا می میرم .
تو درختم بودی
ریشه ات را تو به جانم زده بودی پیوند
تو مرا کاشتی و آب و غذایم دادی
عشق تاباندی و جایم دادی
شاخه های تو ولی خشک شده
برگهایش همه در این پاییز
یک به یک ریخت و بی سایه شدم
پدرم حال مرا میفهمی ؟
منم آن دختر مغرور و پدر کرده ی تو
دختری از آذر
لعنتم بر پاییز لعنتم بر آذر
که مرا داد به تو و تو را داد به خاک
پدرم ، یخ زده ام ، سردم شد
گرمی دستت کو ؟
بکش آن دست پر از مهرت را
بر سر و صورت این دخترکَت
با خودم میگویم :
تو چه راحت رفتی
آمدی تا بروی زود انگار
آمدی دخترکت را بگذاری تنها
چهره در خواب چه آرام شدی
داد و فریاد بزن بر سر من
تو بزن بر گوشم
تا بفهمم که پدر دارم و پشتم گرم است
نگذار مردم دور و نزدیک
جای خالی تو عکسی بنشانند به دیوار اتاقم پدرم
که مزین به روبانی مشکی است
پدرم جان که نداری دیگر
پس از این پس به چه جانی بخورم سوگندی
آه مَردم پدرم جانم بود
جان ندارم دیگر
پس به روحت قَسَمت میدهم از عمق وجود
نگذارم برسد آفتی از سمت کسی
به عزیزان به جا مانده ز تو
که تو از آفت ما می مردی
یاد دارم حالا
که چگونه با ما
سر یک سفره به لبخند غذا می خوردی
قَسَمت میدهم از قلب پدر مرده خود
تا ابد یاد تو در خاطره ام جاوید است
هر کجا باشم من
عکس زیبای تو همراه من است
هم به روی دیوار هم درون قلب پر آهم هست
پدرم ، جان دلم ، آقایم
جنگ ، تسلیم تو شد ، هم رازم
از چه جان باخته ای ، جانبازم !؟
باورم نیست هنوز .
همه شهر بدانند ولی
ویس گر نیست رضا دارد و ارشاد و حسین
دختری هست برایش باقی .
که تبارش برسد تا خورشید
دخترت نام تو را پیش از خواب
بکند زمزمه در خلوت خود
تا که شاید به مرادش برسد
و ببیند پدرش را در خواب
دخترت عاشق تو خواهد ماند
تا ابد تا نفس آخر و تا جان دارم
دوستت دارم و اذعان دارم :
هیچکس جای تو را پر نکند
تو مرا خلق نمودی پدرم
قصه عشق تو یادم دادی
تو شدی پادشه و تاج سرم
ویس و رامین نرسیدند مراد
ویس من هست مرادم ، پدرم
باورم نیست پدر رفت که رفت
چاره ای اما نیست
جز بگویم هر روز
دوستت دارم من ، زنده یادت پدرم .
دوستت دارم من ، از ته دل پدرم .
( تقدیم به روح پدر )

خ.خ.خ

پدرم ,جانم ,قَسَمت میدهم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله خبری کاوشگر خرید اینترنتی pc763 رمان نویسی.خاطرات بزرگان.عکس نوشته.و... محله جیلارد گودال زمین Salamati دانلود رایگان آموزش هک و رات اندروید و ویندوز